نتایج جستجو برای عبارت :

اونا نمیدونن که ما میدونیم که اونا میدونن ما میدونیم

امروز با یکی از بهترین دوستام در مورد اجرای اول دیشب عصر جدید بحثی پیش  اومد من میگفتم: اخه یعنی چی اونا از لذت زندگی هیچی نمفهمیدن اونا هیچی از لذت چیپس و پوفک نمیدونن اونا نمیدونن وقتی داری با دوستات چیپس مخوری و به اخراش میرسه از ترس جونت کنار میکشی یعنی چی اونا نمیدونن وقتی کل چیپس و بر میداری میدووی و بقیه به دنبالتن یعنی چی اونا نمیدونن اصلا سوس مایونز چه شاهکاری هست اونا به قیمت سلاتمی لذت این زندگی رو از خودشون جدا کردن اونا اصلا نمید
میدونید خوبیه یکی مث بوقول خدابیامرز و سفید برفی و سیندرلا و نخودی و قمری ها و پرستو های حیاط پشتی چیه؟
اونا دروغ نمیگن، خیانت نمیکنن، امضا جعل نمیکنن، اسناد غیر واقع نمیسازن، اونا تحقیر نمیکنن اونا رشوه نمیدن و نمیگیرن فخر نمیفروشن...مزدور نمیشن...دزدی نمیکنن
حرز نمیشکنن، حریم بقیه رو خورد وخاکشیر نمیکنن
اونا...حیونن
ولی "اشخاصی" که این کارو میکنن چی هستن؟؟؟؟؟میفهمید؟ فرق شخص با فرد خیلی روشنه، نه؟
متن آهنگ رضا شیری بنام دلی میخوامت
من با دیگران رق دارم من دلی میخوامت
من تو رو فقط واسه خودت میخوام عادت دارم بهت
اونا تو رو دوست ندارن اونا لب و دهنن
شک نکن یه لحظه به دلم دلت رو بدش به من دلت رو بدش به من
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون بازی میکنن با احساست
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون آخه دل تو هم مثل دل من با احساسه
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون بازی میکنن با احساست
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون آخه دل تو هم مثل دل من با احساسه
آرومه
Reza Shiri
Deli Mikhamet
#RezaShiri
من با دیگران فرق دارم 
من دلی میخوامت
من تورو فقط واسه خودت میخوام
عادت دارم بهت
اونا تورو دوست ندارن 
اونا لب و دهنن 
شک نکن یه لحظه به من 
دلت رو بدش به من 
دلت رو بدش به من
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون 
بازی میکنن با احساست
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون 
آخه دل توام مث دل من با احساسه
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون 
بازی میکنن با احساست
دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون 
آخه دل توام مث دل من با احساسه
آروم دلم عشق خو
آدم‌هایی که بقیه رو درک میکنن و حواسشون به بقیه هم هست، دو هیچ جلوتر از آدم‌هایی هستن که به جز خودشون احدی رو تو این دنیا نمی‌بینن! اونا که فرقی بین مال خودشون و اموال بقیه نمی‌بینن، اگر آئینه ماشینی کنار خیابونِ پررفت و آمد می‌بینن به سمت داخل ماشین میچرخوننش، اونا که اگه پول کسی زمین میفته بهش میگن، اونا که درک میکنن این روزا جور کردن مدارک گم‌شده چقدر سخته و اگه کیف مدارک رو زمین می‌بینن برش میدارن تا یه جوری به صاحبش برسونن! 
ادامه مط
حلقه ی ازدواجم...
من دادمش امام حسین
هیچ جوری نمیتونستم بفروشمش یا ببخشم به نیازمند....
 
برای دل های شکسته فقط دعا کنید 
چون جز خدا مرهمی ندارن
برای اونایی که دل میشکنن هم دعا کنید، چون اونا هم آدمن
اونا هم به خدا احتیاج دارن...مثل ما...
 
《...هنوز هم می‌گم آدما شبیه کسایی می‌شن که دوسشون دارن، شبیه اونایی که روزاشونو باهاشون می‌گذرونن، شبیه اونا نگاه می‌کنن، شبیه اونا حرف می‌زنن، و حتی شبیه اونا فریاد می‌زنند.تو موقعیتای مختلف، سر بزنگاها ناخودآگاه تصمیماشون شبیه هم می‌شه مهم نیست هر کدوم کجای دنیا وایستادن، حتی مهم نیست که توی زمان‌ها و دوره‌های مختلف تاریخی زندگی کنن، معیار و مبنا یه چیزه، مصداق‌ها متفاوته...》
▪به مناسبت شب شهادت تو آقای مطهری این‌جا می‌نویسم
بعضی وقت ها نمیشه آدمارو عاشق خودت کنی،اینجور مواقع فقط باید دوسشون داشته باشی،حتی اگر اونا هیچ وقت به تو علاقه مند نشن،حداقلش اینه که تو همیشه اونا رو همونقدر دوست داشتی.پس سعی کنیم همیشه عاشق معشوق خودمون باشیم،حتی اگر معشوقمون،عاشق ما نباشه.
دوستای من تو آینه زندگی می کنن. بهترین و مهربون ترین و بدون نقص ترین دوستام. وقتی می شینم رو به روشون و گریه می کنم سعی نمی کنن الکی دلداریم بدن. بهم می گن که کارم اشتباه بوده و بهم می گن که احمقم اما بعدش دست می ذارن رو شونم و می گن که دیگه نباید این اشتباهو تکرار کنم و من قویم و دیگه گریه بسه و اشکامو پاک می کنن برام. اونا هر وقت می شینم رو به روشون و موهامو شونه می کنم بهم یادآوری می کنن که من الان حالم خیلی بهتره. بهم می گن که من باید قدر زندگیمو
قلبم که میشکنه پیش خودم میگم حالا که من جزامی این خونه ام ان شاالله یکی پیدا بشه با عزیز دردونه ت مثل زامبیا برخورد کنه اونوقت زجر کشیدنت رو ببینم دلم خنک بشه. بعد یه دقیقه نرسیده میگم واقعا عرضه ش رو داری که دلت خنک بشه؟ واقعا هم ندارم. میگم بی خیال بذار اونا دو تا با هم خوش باشند. رنج اونا چیزی از رنجی که من کشیدم کم نمیکنه.
دانلود آهنگ جدید احساسی از رضا شیری به نام دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون بازی میکنن با احساست با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang deleto nade dasteshon ona bade rasmeshon bazi mikonana ba ehsasatet az Reza Shiri
دانلود آهنگ دلتو نده دستشون اونا بده رسمشون بازی میکنن با احساست (رضا شیری)
من با دیگران فرق دارم من من تورو فقط واسه خودت میخوام عادت دارم بهت
اونا تورو دوست ندارن اونا لب و دهنن شک نکن یه لحظه به من دلت رو بدش به من دلت رو بدش به من
دلتو نده
بی تی اس یه چیزیه که مثه ...شلغمه!
خوب میکنه ولی تلخه!
یا مثه هویجه..!
هر چی هس..رو آتیشِ دلِ آدم..یه سطل آب می پاشه!
هروخ مامان بابام بهم گیر میدن..
هر وخ حالم خوب نیس
هر وخ ک چیزی ک نباید بشه میشه 
هروخ چیزی ک باید بشه نمیشه..
کارسازه!
اونم شدید..
ولی عوارض داره!
اونم شدید..
ولی می ارزه..برا امثالِ من..به عوارضش!
اونم شدید..
میفمین چی میگم؟!
اونا خیلی ما نیستن
ما وقتاییکه باید بگذریم نمیگذریم.
اونا میگذرن
وقتاییکه باید تلاش کنیم نمی کنیم.
اونا میکنن
اونا
امروز یه چیز بزرگ فهمیدم:
سمیرا همشون رو فراموش کن؛ دولت، ملت و این خاک
هیچکدوم اصلاح پذیر یا قابل بازگشت به چیزى که میخواى نیست
حداقل تا وقتى که تو عمر مى کنى
پس تمرکزت رو بذار رو چیزى که عشق درونت میکشه میبردت 
اینطورى میتونى به اونا کمک کنى اما مهمتر اینه که پشیمون نمیشى چون معیار خودتى.
پس فراموش نکن: اون سه رو فراموش کن ؛ مطمئن باش اونا برنمیگردن به اون نقطه آرزوهات.
بچسب به هنر و ادبیات دخترم...
وقتی تو کتابا زندگی می‌کنی.وقتی تو حساس‌ترین شرایط زندگیت می‌شینی کتابایی رو می‌خونی که نباید، همین می‌شه..همین که برای خودت از دید آدمای دیگه قصه می‌سازی..دلیل میاری و توجیه می‌کنی که اونا هرکاری رو بکنن و تو این اجازه رو نداشته باشی که چیزی بگی چون تو اونی نیستی که کتابا ترسیم می‌کنن تو نه اون‌قدر خاصی نه اون‌قدر قوی‌ای اما بقیه هستن بقیه همون‌قدر تو دنیای دورشون تاثیرگذارن که شخصیتای توی کتابا.
اما بازم پناه میارم به این کلمه‌ها
حاج قاسم شبا نمیخوابید که ما راحت بخوابیم.
اونوقت یه سری دیگه بااشتباه های انسانیشون جون ۱۷۹ نفر رو میگیرن که ۱۴۴ تا اونا ایرانی بودن. 
انتقام گرفتیم، سخت، کوبنده، قاطع... از خودمون انتقام سختی گرفتیم.
+ من نمیتونم باور کنم که پایگاه آمریکایی رو زده باشن و اونا پیرهن عثمان رو بالا نبرده باشند...
ایرانم متاسفم برای تمامی مسئولین نالایقی که تو جای اشتباه قرار دارند.
القصه....
ناراحتم.... ناراحت؛ میفهمین آقایون؟؟؟!
چقدررر موضوع دور سرم رژه می ره برای پایان نامه شدن. و چقدرررر موانع دارم برای انتخاب موضوع!
حوزه ی زن و خانواده مثل شمشیر دولبه شده.
روی هر مساله ای دست گذاشتن برای سوق دادن زن و خانواده به الگویی مورد تأیید اونا!
منتهی باید هم آب به آسیاب اونا نریزیم، هم حق رو احقاق کنیم، یه قدم عرف و ادبیات رایج رو به آنچه حق است نزدیک تر کنیم!
و چقدرررر خلأ هست در علوم انسانی...
 .
پسرا می‌گفتن که "ما فیلم ترسناک دوست نداریم!" همه‌شون با هم داد می‌زدن که "ما خب می‌ترسیم! چرا باید همچین فیلمی ببینیم؟!" پسرا همه‌شون متفقن موافق بودن که خیلی دل‌رحمن! دلشون برای آدمای بیچاره می‌سوزه و با دیدن اونا خیلی غمگین می‌شن. پسرا می‌گفتن که خیلی نگران آینده‌ن! نگران زن و بچه‌های داشته و نداشته‌شون. اونا می‌گفتن اگه برای خونواده‌شون اتفاق بدی بیفته اصلن نمی‌تونن تحمل کنن! حتمن یا گریه می‌کنن یا می‌شکنن یا ریز ریز تموم می‌
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه!
واقعیت اینه که درونگراها حرف نمی زنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌
اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌
درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و می بینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمی شن!
با ع میریم خونه میم . ما سه تا همدم شادی و غم و غرغر و ذوق کردن های همیم. حداقل روزی یک ساعت رو توی گروه واتس اپ حرف میزنیم و خودمون رو خالی میکنیم. از چند ساعتی که کنار هم بودیم حداقل یک سومش رو در مورد خونواده همسر و غصه هایی که داشتیم حرف زدیم. در مورد چیزایی که توی دلمون دفن شده بود و رسوب کرده بود. در مورد چیزایی که نتونسته بودیم با کسی درمیون بذاریمش. توی خلال صحبتامون من به حرفای صهبا یه گریزی زدم . اینکه بیایم فکر کنیم اونا خانواده خودمونن
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه! واقعیت اینه که درونگراها حرف نمیزنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌ درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و ببینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمیشن!
اوه خدا، همین چند ساعت پیش بود که از زنگ زدنش شوق و دلتنگی و شادی دلمو پر کرده بود و واقعا از این همه توجه به دختری که دچار اندوه تابستانی شده بود خوشحال بودم...
من نباید زود رنج باشم..این خیلی موضوع احمقانه ایه..نه من خیلی دختر احمقیم که به خاطر همچنین چیزی ناراحت شدم..واقعا همینطوره
ولی خب..میدونی میتونست بهم بگه، می گفتم نه، ولی میتونست بگه
و حالا اونا توی یه عکس سه نفره میدرخشن..در حالی که من نیستم..ما دیگه ما نیستیم..شدیم آن ها و من
خیلی وقته ا
+ لعنتی... آدما رنگین...کاش آدما عدد بودن!-  ولی اعداد خشن ان، زمختن و حوصله آدمو سرمیبرن...هیچکی آدمای عددی رو دوست نداره...+اما اونا دروغ نمیگن...درسته که عبوس و خشمگین میشینن جلوت ولی تو میتونی تا ابد بهشون اعتماد کنی...تا ابد میتونی به اون پنج زشت کچلی که ابروهاش تو هم گره خورده و دست به سینه جلوت نشسته و چپ چپ نگاهت میکنه اعتماد کنی که پنج میمونه! زبونشون رو که بفهمی میتونی راحت باهاشون کنار بیای... اما امان از رنگ ها...همین آبی دشمن! یه روز برمیدا
یه سرى از انسان ها،اطرافمون رو احاطه کردن که هیچ وقت نمیشه از دستشون نفس راحت کشیدانقدر رفتار هاشون احمقانه و در عین حال بچگانه ست،که پررو پررو،وایمیستن جلوت و میگن که تو بچه اى!تیکه کلام اکثرشون هم،اسکل ه.هیچى هم جز این بلد نیستن!فکر میکنن خیلى شاخ ان ولى خبر ندارن که بین هم نوع هاى بدتر از خودشون،شاخ ان!معمولا باید جلوى اینجور افراد،که جدیدا خیلى زیاد شدن،سکوت کرد ولى اونا انقدر نفهم و بى شعورن،که فکر میکنن ما نمى تونیم جوابشون رو بدیم.وق
در فیلم انتقام جویان1داستان از این قرار بود که چندین نفر دور هم جمع شدند تا یک گروه بسازند وبا دشمنان بشریت​ بجنگند و نگذارند که به مردم اسیبی برسد. بعد انها گروهی ساختند بنام انتقام جویانکه تأسیس کننده ان گروه مارول بود که ان  گروه از افرادی مانند:
طور،مرد اهنی،رابین،بیوه ی سیاه(ناتاشا)و.......تشکیل شده.
حالا دشمنان اونا کی بود؟
دشمنان اونا عبارتند از:
تانوس (هالک بنفش)وافرادش.
وهدف اونا گرفتن شش سنگ ابدیت تا بتونه بر کل جهان مسلط باشه وبخا
A letter to someone, anyone
سلام بهار کوچولوی عزیزم ،من بهار بیست سال بعدم میدونم از دیدن این نامه تعجب میکنی شاید حتی بترسی اما نه تعجب کن نه بترس.
میخوام بهت بگم همه ادمایی که بهت آسیب میزنن ،یه سری زخم دارن. اونا میخوان تو هم همون دردی رو بکشی که اونا میکشن ،البته از قصد نیست ها ...روش زندگیشون اینه...
میدونی باید چیکار کنی؟ 
بزارشون پشت سرت...
میدونی که دوستت دارم؟ 
خب اگه نمیدونی بدون خیلی دوستت دارم‌.
بهار بیست و چند سال بعد
زیبایی بعضی تصمیم‌ها، کارها، اتفاق‌ها اینه که دلیل واقعیشون رو فقط خودت بدونی و به کسی هم توضیح ندی.بذار فکر کنن چون خسته شدی، چون کم آوردی، چون زورت نمی‌رسه یا هرچیز دیگه اون تصمیم رو گرفتی. مگه مهمه نظرشون؟ تو راه خودتو برو، کار خودتو بکن.سکوت کن بذار چند وقت دیگه با نتیجه جوابشونو بگیرن که هم قشنگ‌تره هم محکم‌تر. بذار بعضی چیزا فقط و فقط برای خودت بمونن. هرچقدر هم که بخاطرشون بهت کم لطفی بشه، قضاوت بشی، پوزخند بهت بزنن یا هر کوفت دیگه.
 
بیشتر آدما دوست ندارن توی تنهایی بمیرن. چی از این خودخواهانه تر؟ چی از این مضحک تر؟ کنارِ دیگران زندگی میکنی، اونا رو به خودت وابسته میکنی، آدما دوستت خواهند داشت و بعد، کنارِ اونا می میری. زنده ها؟ رنج می کشن، اشک میریزن، به خاطر نبودنت، به خاطر نداشتنت ناامید میشن از زندگی و تو کجایی؟ 
زنده ها مجبورن برات مراسم ختم و یادبود بگیرن و با چشمایی که اشکاش خشک شده ببینن که عده ای به بهانهء تسکین اونا دور همدیگه جمع میشن و حرف میزنن و میخندن. زند
دانلود اهنگ من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت کامل لینک مستقیم
دانلود آهنگ رضا شیری دلی میخوامت دانلود آهنگ دلی میخوامت رضا شیری اونا تو رو دوست ندارن اونا لب و دهنن من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت.
wersafd دانلود آهنگ رضا شیری دلی میخوامت. ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───. قسمتی از متن ترانه : من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت ♬♫♪. من تورو فقط واسه خودت ...
متن دانلود آهنگ دلی میخوامت. من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت من تورو فقط واسه خودت می
از زندگی به کل عقبم البته اگه بشه بهش گفت زندگی نمیدونم چرا باید شرایطم اینقدر خاص باشه اینقدر ...
همیشه حسرت خوردنامون متقابله یعنی یک طوریه من به شرایط تو حسادت میکنم تو به شرایط من و هیچ کدوم از زندگی راضی نیستیم
یعنی میدونید چی خوب بود اینکه هرچی داشتیم رو بهم میدادیم و کسی حسرت نمیخورد ...
نمیخوام بگم این همه فرق بین آدما چرا هست و چرا من نمیتونم به چیزای ساده ای که اونا بهشون رسیدن برسم
بعدش با خودم 2 2 تا 4 تا میکنم میگم حتما من مثل اونا خوب
گفت: «البته من این همه پافشاری تو رو روی این عقاید می فهمم. بالاخره عقاید خانواده و پدرانت این طور بوده و تو در چنین فضایی متولد شده ی. خیلی احترام برانگیزه که این طور از اونا دفاع می کنی ...»
گفتم: «اگه ایستادگی روی عقیده ای صرفاً به دلیل قدمت ارزش داشت، مطمئن باشید پیامبر هم بت پرست می بود. از این وجهی که شما گفتید خودم هیچ احترامی برای عقایدم قائل نیستم. اگه از همۀ دلایلی هم که گفتم صرف نظر کنیم، من در شخصیت ائمه، به همون اندازۀ کم که عقلم می ر
در فیلم انتقام جویان1داستان از این قرار بود که چندین نفر دور هم جمع شدند تا یک گروه بسازند وبا دشمنان بشریت​ بجنگند و نگذارند که به مردم اسیبی برسد. بعد انها گروهی ساختند بنام انتقام جویانکه تأسیس کننده ان گروه مارول بود که ان  گروه از افرادی مانند:
طور،مرد اهنی،رابین،بیوه ی سیاه(ناتاشا)و.......تشکیل شده.
حالا دشمنان اونا کی بود؟
دشمنان اونا عبارتند از:
تانوس (هالک بنفش)وافرادش.
وهدف اونا گرفتن شش سنگ ابدیت تا بتونه بر کل جهان مسلط باشه وبخا
دانلود آهنگ رضا شیری دلی میخوامت { متن و بهترین کیفیت }
همین الان دانلود کنید و گوش دهید به ترانه دلی میخوامت با صدای رضا شیری رسانه جاز موزیک
Exclusive Song: Reza Shiri | Deli Mikhamet With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ دلی میخوامت رضا شیری
»───♫♫●|●|●♫♫───«من با دیگران فرق دارم ، من دلی می خوامت … !من تورو فقط واسه خودت می خوام … !عادت دارم بهت … !»──|♫●|──«اونا تورو دوست ندارن ، اونا لب و دهنن … !شک نکن یه لحظه به دلمدلت رو بدش به من ، دلت رو بدش به من … !
محمد، امروز رفت سالن تا با دوستاش فوتبال بازی کنه. وقتی دوستاشو دید خیلی خوشحال شد 
و به همه اونا سلام کرد وبه تک تک اونا دست داد. این عادت همیشگی اقا محمد هستش که 
وقتی دوستاشومی بینه به اونا دست می ده .
می دونید بچه ها، خدا هم خیلی این کار محمد رو دوست داره. خیلی به محمد ودوستاش وقتی 
به هم دست می دن محبت امیز نگاه می کنه و گناهاشونو می بخشه.
امام صادق هم می فرمایند: وقتی دو مومن به یکدیگر می رسند و به همدیگر دست می دهند 
خداوند همین طور با نگا
در فیلم انتقام جویان1داستان از این قرار بود که چندین نفر دور هم جمع شدند تا یک گروه بسازند وبا دشمنان بشریت​ بجنگند و نگذارند که به مردم اسیبی برسد. بعد انها گروهی ساختند بنام انتقام جویانکه تأسیس کننده ان گروه مارول بود که ان  گروه از افرادی مانند:
طور،مرد اهنی،رابین،بیوه ی سیاه(ناتاشا)و.......تشکیل شده.
حالا دشمنان اونا کی بود؟
دشمنان اونا عبارتند از:
تانوس،لوکی،التران،فرقه ی توطئه و...
وهدف اونا گرفتن شش سنگ ابدیت تا بتونه بر کل جهان مسل
دیگه تا الان متوجه شدید که من چقدر به جین آستین و کلاسیک ها ارادت دارم؛ فکر کنید تو یه سکانس از فیلم، داستانِ فیلم بر اساس یکی از رمان های جین آستین، با چند تا دیالوگ روایت می شه ^_^  داستان فیلم هم از این قراره که ارتباطی  بین دو شخصیت اصلی فیلم از طریق مکاتبه برقرار می شه و اون ها متوجه می شن که در زمان های متفاوتی از هم قرار دارن!یکی تو سال 2006 و اون یکی 2004. قطعا از جمله فیلم های حال خوب کنیه که دیدم.
           
- کیت ، تا حالا کتاب ترغیب* رو خوندی
من نمی دونم چرا اتاق پرو ها  اینقدر کوچولو هستن
با خودم فکر کردم من که درشت هیکل نیستم چقدر داخل اتاق پرو و اون لامپ لعنتی اذیت میشم 
وای به حال افراد تپل 
سال سوم دبیرستان که بودم یه نفر داخل مدرسمون بود ،خیلیییییی بزرگ بود 
مامانش کنارش می ایستاد اندازه پاهاش بود 
اونا چطور میرن اتاق پرو ؟
جواب :لباس میدوزن چون لباس اندازه اونا نیست :|
+یه خورده کمتر بخوریم 
 
با اینکه فیلمش علمی تخیلی بود ولی دوسش داشتم. داستان در مورد بیگانه‌هاییه که وارد زمین شدن و حالا یه باستان‌شناس ( یا همچین چیزی) مامور میشه باهاشون ارتباط برقرار کنه و زبونشونو بفهمه. 
 
با دونستن آینده هم میشه از زندگی لذت برد. و میشه همون اشتباهات رو تکرار کرد و پذیرفت. چون شاید توی این دنیا مرز خوب و بد و درست و غلط اونقدرها از هم تفکیک شده نباشن. به نظر من این پیامی بود که همراه خودش داشت. 
 
به طور کلی در مورد فیلم‌هایی که‌ توشون یه بیگ
اصلا چی شد که از اولش همینجوری بودم؟
برداشت از والدینم یا بودن تکراریه ادمای یک جور احوال
شاید سخت بودن برای دیگران که بپذیرن حقیقتو
حقیقتی که فریاد بر کوچک بودن میزد 
شاید اصلا سکوتی در کار نبود فقط صدای اونا از عمد فریاد بود تا صدایمان شنیده نشود خخخ
ترس از برتری دیگری ؟خخخخخ
شاید اونا نمیدونستن با اینکارشون بیشتر مسبب ایجاد برتری دیگرین 
راهی که هست از بین نمیره 
این مسیر یه روز طی میشه
افراد قله بهترن و کم ترن
به قله فک کن 
به قول یکی وق
اگر در این دنیا یک چیز باشد که مطمعنا اثبات شده باشد اینکه ما خیلی خوبیم و بقیه خیلی بد هستند 
مثلا اگر تو امریکا یا فرانسه میزنند مردما له و لورده میکنند اشتباهه اما باید بدونید اینجا درسته اونا همشون اشرار هستند قطعا به یقین 
اگر می بینید 14 روز اینترنت قطع میشد و کسی هم جوابگو نیست نبایدم باشد چون کار ما درسته و قطعا بقیه اشتباه می کنند
پس ما خوبیم اونا قطعا به یقین بدند 
 
 
دوست ندارم داخل جامعه باشم! 
اما نمی خوامم  تنها باشم.
افکارم مثل افکار شیطان سیاه شده:)
دردهام از حرفای دیگران منشا میگیره،سکوت من در این اجتماع حرف های زیادی داره.
میتونم خودمو حبس کنم داخل لونه ای که هیچ کس درش رو باز نمیکنه.
می تونم خودم رو مثل اونا کنم 
دروغ بگو؛ لبخند بزن با اینکه دوستش نداری 
طوری که اون میخواد لباس بپوش
طوری که اونا میخوان رفتار کن
تو عروسکی و میخوای من عروسک  رفتارت باشم
دردهام رو حس میکنی؟
میتونی لمسشون کنی؟ 
هر
یه‌نفر تو خونه منه که نمی‌دونم از کجا آمده. یروز صبح بیدار شدم و اون تو آشپزخونه بود، بهم لبخند می‌زد و برام کلوچه می‌پخت. گفتم:″ببخشید، شما؟″ گفت:″ببخشید، کلوچه دوست نداشتی؟″ گفتم:″مسئله اون نیست.″ گفت:″نمی‌خواستم بیدارت کنم. ازینا بخور، حالت بهتر می‌شه.″ و بعد بهم کلوچه تعارف کرد.خوش‌مزه بودن. صدای غورباقه‌ها از حیاط پشتی می‌اومد، با خودم فکر کردم؛ ″نکنه اونا هم کلوچه بخوان؟″یه‌نفر بهم لبخند زد و گفت که نگران نباشم، برای اونا
متن آهنگ حامد همایون نارفیق
متن آهنگ حامد همایون به نام نارفیق
Hamed Homayoun Naa Refigh

من که درداتو بغل کردم براتدستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برتاما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه
مثل ماهی میمونم که از کنج تنگ نقلیش درش میارن و میندازنش تو دریا،نمیدونه کجاس، واسه چی اینجاس ؟اصن قراره چی بشه !از کدوم طرف باید بره؟این روزا ذهنم پر از سواله،یعنی من اشتباه انتخاب کردم؟ نکنه به خودم ضربه بزنم آیندم چی میشه؟قراره چکار کنم من.دورم پر از آدماییه که با تجربه ای که خودشوندارن میگن بلید چکار کنم ،میگن داری راه اشتباهی رو میری ،این راه تهش هیچی نداره برات فقط عمرت و هدر میدی.راستش و بگم من از اولش مطمئن بودم به انتخاب رشته ام،.یع
نمد یکی از پرطرفدارترین پارچه هاست و با اون می تونید یه عالمه چیزای قشنگ درست کنید... توی این مطلب میخوام طرح های زیبایی برای ساخت جاکلیدی نمدی رو براتون بزارم، می خواستم آموزش ساخت اونا رو هم بزارم ولی خب واقعا ساخت اونا فکر نکنم نیازی به آموزش داشته باشه! چون فقط کافیه نمد ها رو طبق یه الگو ببرین و توش پنبه بزارین و بدوزید!
خیلی خب، این شما و اینم طرح های فانتزی و قشنگی برای جاکلیدی نمدی:
ادامه مطلب
سیمپل توسط من به وجود آمد و بهاین انگیزه به وجود آمد که داداشام داخل مسابقه کارآفرینی شرکت کردن و سرمایه گذارها روی کار اونا
یعنی پریز و سرپیچ هوشمند سرمایه گذاری کردن و من میخوام به راه اونا بپیوندم و به این دلیل من simple v رو به وجود آوردم
 
ولی هنوز محصول سیمپل به وجود نیامده ووقتی که به وجود بیاد بهتون اطلاع میدهم
سلامتو چندروزی که گذشت همه جا سیاه بود استوری، پست، کامنت، جنگ بود و کشتار و شیوندلتنگ اتفاقاتی بودم که دلخوشی از اونا ندارم مثل استوری گذاشتن از رانندگی، عکس گذاشتن از غذا ، برای روزمرگی هایی که شاید به اشتراک گذاشتن اونا برای کا اصلا مهم نباشه. دیدم که گاهی دیدن چیزایی که حتی ازشون بدت میاد میتونه چقد جذاب تر از اخباری باشه که میشنوی.
آرزویی ندارم دیگه جز اینکه مثل اولین بیست و ششم دی ماه برف بیاد، که مثل اون روزا که به من گفتن به هرکی که تا
سلام بچه هاااا
بعد از دو هفته ی خیلییییی شلوغ و پردردسررررر برگشتم پیشتون تا کلی باهاتون صحبت کنم...
عروسی من نزدیکه و به همین خاطر این چند روز مدام دنبال کار ها و خرید و اینا بودم...
به همین خاطر چند روز کم کار بودم تو نوشتن و....
ولی از دیشب همه چیز تغییر کرد..
با رستا و زهرا تصمیم گرفتیم تو هئف های مشترکی که داریم انشالله بترکونیم...
با خودمون گفتیم مگه ما از فلانی و فلانی چی کم داریم که ضعیف تر از اونا داریم کار میکنیم؟
آدم یا وارد کاری نمیشه یا ا
میدونی یه حس خاص گنگ و مبهم دارم
نمیدونم چرا یه دفعه اینطور شدم..
صبح با شز رفیتیم شرکت که آموزش ببینیم ،با اسنپ راننده خانم رفتیم ، خانمه که آموزش میداد ، خیلی چیزا رو رد میکرد میگفت دس نزنین ،یکم با اونا ور رفتیم ،یه سوال پرسید ،موندیم توش چرا استادامون اینطورین ، مثلا بهترین دانشگاهیم بعد پیاده رفتیم انقلاب ، من آش شله قلمکار سفارش دادم اونا فست فود ، کلی خوشحال و شاد بودیم ، یه جورایی دلم گفت که بمونم تو این رشته ، کلی شوخی کردیم ، ز میگفت

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟
گفت: نخواه که خوب بشن، بخواه که همراهت بشن.
گفتم: یعنی تا ابد باید به تن بکشم این زخمارو؟
گفت: این زخما یه مرزن .. مرز بین چیزی که بودی و چیزی که شدی.
این مرزو باید همیشه حفظ کنی توو از این به بعد زندگیت، توو انتخاب‌هایی که خواهی داشت،
توو رابطه ات با آدم‌ها.
به مرور می‌بینی این زخم‌ها برات قابل درک میشن انقدر که دیگه دردت نمیاد؛
اینجاست که دیگه میشن برات یه جای زخم، نه خود زخم ..میشن یادگاری.. میشن تجربه
توو پی
هر کسی تو زندگیش جوری پیش میره -طیِ سالیانِ سال، تو طول یه زندگی- که امواج زندگی با یه سریا هم‌جهتش میکنه؛ ینی هر فرد در طول زندگی با یه سری آدم دیگه -که اونا هم هر کدوم یه  فرد هستن و به طبع شرایط مشابه  دارن- تو برهه‌های مختلف هم‌جهت میشه و این امواجِ مخفیِ زندگی اونا رو کنار هم نگه میداره.
و صحبت از این روابط و این بودن‌ها وجزئیاتش خیلی پیچیده‌ست و از محدوده توان من خارجه، چه برای نوشتن و چه حتی برای فک کردن، پس ادامه نمیدم و جمله ها رو زود
 
ذهن من دیگه گنجایششو نداره . واقعا دیگه دارم همه چیز رو پس میزنم . کاش همه‌مون با هم بمیریم. کاش یچی بشه و کل این کشور متعفن حال بهم زن با هم نابود شه. ما بمیریم. همه با هم بمیریم تا دیگه شاید این غم ، شاید این بغض کوفتی تموم شه.شاید نحسی تموم شه . بعدتر تو تاریخ مینویسن که صبح یه روز، یه کشور با تمام مردمش ، از فرط غم نابود شد. اون مردمو یادتون نیاد شاید . اونا آدم‌هایی بودن که جونشون، آرزوهاشون، امید هاشون برای هیچکس تو دنیا اهمیت نداشت. اونا ی
 خب تا تو مذهب رو تو چی ببینی ...- نمی دونم ... خوب عین اونا که خیلی مذهبی هستن دیگه ... زیادی نماز می خونن ... و کارای سخت سخت می کنن ...- چه جوری برات بگم؟ آراد نماز می خونه ... روزه می گیره ... و خیلی کارای دیگه ... ولی عقایدش بسته نیست ...- یعنی چه؟- یعنی خودشو درست می کنه ولی کاری با بقیه نداره ...- بازم نفهمیدم ...- ا ویولت! یعنی دوستاش اصولا پسرای خیلی بازی هستن ... حتی چندین بار توی مهمونیاشون که رفته بعد با خنده گفته چه وضعیتی داشته! اما آراد فقط اعمال خودش ر
امروز که بیدار شدم دعا کردم که دیگه نه خبری از موشک و انتقام و کوفت و زهرمار باشه نه هواپیما و فلان و بهمان و نه استرس امتحان شیمی. دیدم داره برف میاد. رفتم کنار پنجره نشستم و حسابان خوندم. تصمیم گرفتم دیگه به هیچی فکر نکنم. مصیبت خیلی زیاده. بیشتر از هواپیما... داشت خوب پیش میرفت که هموطنان عزیزمون سقوط کردن تو دره. دیدید میگم زیاده مصیبت؟ اصن فکرشو بکنید، ما اینجا خودمونو نابود کنیم برای مرده ها و اونا توی یه دنیای دیگه ان، به اونا بد نمی گذره.
هوراااااااااااا
خیلی نازی خیلی مهربونی، خیلی خوبی
آخ که چقدر منتظر بودم به اون خانواده کمک کنی...چقدر نگران اون وضعیتی بودم که شنیدم...فقر شدید...تا حدی که پول قرض بگیرن برای خریدن یه پاکت خرما، که هم خودشون بخورن هم بچه شون، که پول خریدن هیچی دیگه نداشتن...
 
خیلیا وسیله ی تو شدن برای کمک به اونا
یکی هم بهم خبر خوب حل شدن مشکلشونو داد
ممنونم که از لطف بیکرانت به اونا هم کمک میکنی، میدونم برات مهم بود که دست رد به سینه ی بنده ی محتاجت نزنن، میدونم
مامانم زن خیلی خوبیه.
از اون خوبایی که واسه خودش یه‌پا خانوم خونه‌ست.
از اونا که آشپزی و کدبانوییش بیسته!
از اون زنایی که با حرف زدن با مرد غریبه لپشون گل میندازه و چادرشو سفت میگیره!
مامانم خیلی زن خوبیه!
از اون خوبا که بابام دوست داره و هی قربونش میره و هی دورش میگرده!
چند سال پیش یه روز داداش بزرگم اومد و گفت عاشق شده!
می‌گفت طرف دختر خیلی خوبیه!
از اونا که تو دانشگاه جزء نمره‌اول‌هاست!
از اونا که ته منطقن و میشه یه عمر زندگیو باهاشون ساخت!
کسایی که میان کتابخونه سه دسته هستن:
یکی اونایی که واسه درس میان
یکی اونا که واسه دوست بازیو گشتن تو محوطه میان
و دسته سوم که من باشم واسه گربه بازی. که به لطف اون دختره دیگه به گربه هامم نمیرسم...
گربه ها تنها چیزی هستن که منو اروم میکنن.حتی وقتی ناراحتم فقط فکر به بدن نرمو نورم اونا حالمو خوب میکنه...
 
 
تا حالا شده با خودتون فکر کنین عجیب ترین چیز تو دنیا چیع!؟عجیب ترین چیز تو دنیا لبخندیِ که پشتش یع آدم داغون پنهون شدع..یع آدم خستع..آدمی که خستع تر ع چیزی کع بخاد خودشُ حالشُ بع بقیع توضیح بده..آدمی کع ع بیمعرفتیای بهتریناش دلش گرفتع..میدونین سخت ترین کار دنیا چیع!؟این کع ب خاطر حال اطرافیانت چشم رو خودت و دلت ببندی..برا اینکه اونا حالشون بد نباشه قلبت و بزاری زیر پاهات و با بی رحمی ع کنارش بگذری..برا اینکع ی وقت اونا غصه نخورن حرفی ع حال خودت نز
از الان دارم فکر میکنم که آیا میتونم پدر خوبی برای بچه هام بشم یانه ؟ باخودم فکر میکنم که چطور بچه هامو تربیت کنم چطوری بهشون یاد بدم که 
چطوری از پس مشکلاتشون بر بیان .چیکار کنم که وقتی یه راهی رو اشتباه رفتن یه کاری رو اشتباه کردن همراه با تنبیه نباشه که اونا از من فراری باشن یا از من مخفی کاری کن فکر کنند من دشمنشونم با مخفی کاری خودشونو تو دردسر نندازن .و بعد از انجام اون کار پشیمونی براشون به بار نیاد.
فکر میکنم به اینکه نکنه عادات بد منو ب
 
از این به بعد میخوام یه سری پست  داستان های من و عروس ها  بزارم کیا دوس دارن بخونن ؟! 
میخوام از یه سری خصلت های خوب و بد عروس هامون رونمایی کنم :|:)
کیا دوست دارن رمز عبور بگیرن؟!
اینجا محل ثبت نام هستش اگر خواستین اعلام آمادگی کنید :)
درضمن رمز به دوستانی که هم من اونا رو بشناسم هم اونا منو تا حدودی خونده باشن و بشناسن 
رمز داده میشود :)
 
با تشکر 
خیلی خستم.روز اول پ هم هست.کمر و دلم درد میکنه.چشمام درد میکنه.خوابم میاد.توی سالن مطالعه یه عالمه حشره ریز هست و هر چند ثانیه یکیش مرده یا زنده میوفته رو میزم و البته حس افتادنشون روی بدنم که سعی میکنم به روی خودم نیارم!همه خوابن الان!
هنوز یه جزوه سخت مونده ولی!سخت ترینشون!استادامون با بچه های پزشکی یکین اما در حد نصف مطالبو برای اونا نگفتن چون به خاطر شیوه نوین شدنشون واحدشون کم شده!حالا من موندم ایمنی بیشتر به درد ما میخوره یا اونا که ما کل
هوتارو دختریه که هر سال تابستونو برای دیدن شخص خاصی تو جنگل میگذرونه،جنگلی پر از روح.وقتی اون بچه بوده گم میشه و توسط روحی به نام گین نجات پیدا میکنه و اونا با هم دوستای صمیمی میشن. هوتارو آرزو میکنه زود تر بزرگ شه تا بتونه عاشق گین باشه ولی این غیر ممکنه.چون گین نفرینی داره که اگه یه آدم بهش دست بزنه نابود میشه!بعد از چند سال هوتارو دختر زیبایی میشه و گین به خاطر رشد کمش-چون یه روحه-هم سن اون میشه و اونا عاشق میشن،ولی این عشق فرجامی نداره چون…
هوتارو دختریه که هر سال تابستونو برای دیدن شخص خاصی تو جنگل میگذرونه،جنگلی پر از روح.وقتی اون بچه بوده گم میشه و توسط روحی به نام گین نجات پیدا میکنه و اونا با هم دوستای صمیمی میشن. هوتارو آرزو میکنه زود تر بزرگ شه تا بتونه عاشق گین باشه ولی این غیر ممکنه.چون گین نفرینی داره که اگه یه آدم بهش دست بزنه نابود میشه!بعد از چند سال هوتارو دختر زیبایی میشه و گین به خاطر رشد کمش-چون یه روحه-هم سن اون میشه و اونا عاشق میشن،ولی این عشق فرجامی نداره چون…
 
مدتیه دلم برای  دو  سه  نفر نه چند نفر بسیار  تنگ‌ شده دوست دارم برم تهران ببینمشون !
حیف نه اونا میان اینور نه من میتونم برم ببینمشون :((
الان بشدت حس دلتنگیم گل کرده :((
هعی خدا چی میشد یا اونا می اومدند اینجا یا من کلا تهران بودم و میشد 
هر وقت هوایی میشدم  هر وقت دلتنگ شون میشی میشد دیدشون :|:(
بماند کیا ؟!:( 
مهم حس دلتنگی است که من این روزها دارم.
خب من هنوز یاد نگرفتم دختر بزرگ خانواده باشم؛ یا بهتره بگم فزرند ارشد!
این عید سومیه ک داداش نیست و ما در تلاشیم از خونه فرار کنیم ک جای خالیش تو ذوق نزنه. اما ما ک میدونیم نیست. امسال برخلاف سال های قبل حوصله مسافرت ندارم، ذوقشم ندارم. با اینکه امسال مقصد کاملا متفاوت و جدیده واسم. 
تا کی باید فرار کنیم؟
از خودم و بقیه شرمنده ام ک اعصابم اجازه رفتار درست رو نمیده. مثل آدم بزرگا رفتار نمیکنم. هنوز اونطوری ک باید بزرگ نشدم. هنوز وقتی اعصابم خورده
"Cheers to the fall"
"به سلامتی سقوط"
Sometimes I go right
گاهی به سمت راست می رم 
When the right way was left
وقتایی که راه درست سمت چپ بوده 
Don't draw inside the lines
داخل خطوط خطی نمی کشم 
Because the scribbles look so sick
چرا که خط خطی ها خیلی بیمارگونه بنظر میان
And who says you can't win them all
و چه کسی گفته تو نمی تونی بر همه ی اونا غلبه کنی 
If you try
اگه تلاشتو بکنی
They say the higher that you climb
اونا بیشتر مگین بیشتر از اونچه که تو بهش رسیدی 
The further when you take the dive
جلو تر وقتی که تو خودتو رها کردی(عمدا می بازی،تلاشی نمی کن
"Cheers to the fall"
"به سلامتی سقوط"
Sometimes I go right
گاهی به سمت راست می رم 
When the right way was left
وقتایی که راه درست سمت چپ بوده 
Don't draw inside the lines
داخل خطوط خطی نمی کشم 
Because the scribbles look so sick
چرا که خط خطی ها خیلی بیمارگونه بنظر میان
And who says you can't win them all
و چه کسی گفته تو نمی تونی بر همه ی اونا غلبه کنی 
If you try
اگه تلاشتو بکنی
They say the higher that you climb
اونا بیشتر مگین بیشتر از اونچه که تو بهش رسیدی 
The further when you take the dive
جلو تر وقتی که تو خودتو رها کردی(عمدا می بازی،تلاشی نمی کن
میرم وبلاگاشون نظر میدم اونا نمیدم دنبلشون میکنم اونا فرار میکنن دنبالم نمیکنن 
قانون شماره ۱.
از این به بعد تا کسی دنبالم نکنه دنبالش نمیکنم ؛)
قانون شمارع ۲.
نظر بدید تا نظر بدم اگ زحمتتون نیستا
قانون شماره ۳.
۱و۲ :) نقطه سرخط .
با سپاس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
*****************************************
اومده بودم بنویسم
یعنی نوشتم هم...
اما نمیدونم چرا نشد که منتشرش کنم.
ادم وقتی مدت ها ننویسه و نخونه انگار که لکنت می گیره
گیج میزنه
حرفا تو گلوش گیر می کنه و منایی میشه واسه خودش
این جا توی این ذهن شلوغ و پلوغ و در هم بر هم
هزار جور فکر و خیال هست.
هر فکری گردن دراز می کنه تا خودی نشون بده و عرض اندامی کنه که شاید قسمتش بشه و بیاد بیرون..
رها شه از اون جای تنگ تاریک...
یه خورده که دقت کنی لای همین حر
 
نمیدونم چی رو پیشونی من نوشتن که بعضی ها عادت دارند در مورد من  و حرفام قضاوت نادرستی داشته باشن و بهم تهمت بزنن؟!
امروز از خواهرم شنیدم که یکی دو تن از آشناهامون  منو قضاوت کردند و از همه بدتر سخنی  به من نسبت دادند و پیش این و اون گفتن که من این حرفا رو گفتم در صورتی که من چیز دیگه گفتم و اونا حرف منو به زبان خودشون ترجمه و سپس پیش این و اون  غیبتمم کردند.
امروز کلی بابت این قضاوت های اشتباه  اشک ریختم مثل الان .
 
خواهرم میگفت از خودم دفاع کن
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی به نام من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت (من تو رو فقط واسه خودت میخوام) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang man ba digaran fargh daram man deli mikhamet
دانلود آهنگ من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت (من تو رو فقط واسه خودت میخوام)
من با دیگران فرق دارم من دلی میخوامت
من تورو فقط واسه خودت میخوام عادت دارم بهت
اونا تورو دوست ندارن اونا لب و دهنن شک نکن
یه لحظه به من دلت رو بدش به من دلت رو بدش به من
دلت
امروز خودم و چهارتا از بچه های گروه فیلمم رفتیم تمرین، راستش انتظار آنچنانی ازشون نداشتم، چهارتا دختر 17 ساله آنچنان تجربه ای در امر بازیگری نداشتند، اما خوب خودشون رو نشون دادن. واقعا امیدواری خوبی بهم دادن، نیرویی که پای کار باشه و متعهد و به دور از نگرش های سنتی غیر اجتماعی، باعث میشه فیلم حتی اگر غیر مذهبی هم باشه، امر عفت، حیا، حجاب و... از بین نره.
تیم من یه تیم خوب و حرفه ای هستن. اینقدر باهاشون کار میکنم که از لحاظ بازیگری به حدی برسن که
 
مغز بیماران مبتلا به افسردگی شدید، کوچیک میشه.
این نتیجه ی یکی از تازه ترین پژوهش ها در این زمینه هست. مرکز تحقیقاتی بیومدیکالی بخش سلامت روانی وابسته به یک بیمارستان در لندن این موضوع رو منتشر کرده.
پزشکان بریتانیایی نتیجه گیری کردن که حجم نواحی مغز افراد مبتلا به افسردگی کاهش پیدا میکنه. از جمله لوب پیشانی که مسئول برنامه ریزی، قضاوت، احساسات، حافظه و حرکته. اونا معتقد هستن که یکی از دلایل کوچیک شدن این نواحی و از جمله تحلیل رفتن حافظه م
گاها سر و کله ی یه سری احساسات تو زندگیم پیدا میشه که به شدت ازشون متنفرم و دلم نمیخواد مثل یه اسب رام و مطیع بیفتم دنبالشون،ولی اونا منو به اجبار دنبال خودشون می کشونن،و این روز ها،جزو یکی از اون گاهی ها تو زندگیمه و یجورایی مبارزه! از نوعِ خوددرگیریشه!
احساس تنفر دارم نسبت به برخی آدمای زندگیم و واقعا دارم ازش رنج می برم،یجورایی اذیت میشم،با حرفاشون،رفتاراشون،اونا همون آدمای قبلین...من حساس تر از قبل شدم،خیلی حساس،احساس میکنم آسیب پذیر ش
بیلی آیلیش درمورد این ترانه می گوید:ما شروع به نوشتنش کردیم چرا که من  عینا خوابی دیدیم که خودمو می کشم و برای هیچکسم مهم نیست و تمام دوستام و آدمایی به طور کلی باهاشون رو به رو می شدم  اومده بودن و توی جمع میگفتن"اوه,ما هیچوقت ازش خوشمون نمی یومد"توی خوابم طرفدارا اصلا اهمیتی ندادن و اینترنتم گند زد بهم بخاطر خودکشیم, همش چرند بود, و واقعا منو بهم ریخت
"Everything I Wanted"
هر چی که میخواستم
I had a dream
رویایی دیدم 
I got everything I wanted
همه چی همون جور که من میخو
بیلی آیلیش درمورد این ترانه می گوید:ما شروع به نوشتنش کردیم چرا که من  عینا خوابی دیدیم که خودمو می کشم و برای هیچکسم مهم نیست و تمام دوستام و آدمایی به طور کلی باهاشون رو به رو می شدم  اومده بودن و توی جمع میگفتن"اوه,ما هیچوقت ازش خوشمون نمی یومد"توی خوابم طرفدارا اصلا اهمیتی ندادن و اینترنتم گند زد بهم بخاطر خودکشیم, همش چرند بود, و واقعا منو بهم ریخت
"Everything I Wanted"
هر چی که میخواستم
I had a dream
رویایی دیدم 
I got everything I wanted
همه چی همون جور که من میخو
یه وقتایی میشینم رفتار یک گروه رو برای خودم تحلیل کنم. به نتیجه که میرسم تازه این خوره به جونم می افته که نکنه از عمد میخواستن تحلیل من همین باشه؟
باز فکر میکنم خب نکنه میخواستن من فکر کنم که اونا فکر میکنن تحلیل من این باشه؟
باز....؟
و اینطوری میشه که هیچکدوم از نظرها هیچوقت نمیتونن کاملا درست باشن هر تصمیمی که بگیرم پنجاه درصد احتمال خطا داره. توی همچین دنیایی میشه کسی رو به خاطر تصمیمی که یک زمانی فکر میکرده درسته گرفته و حالا فهمیده اشتباه
به نام خدایی که جانم در دست اوست.. ❣️
سلااااام رفقای خوش قلبم.امیدوارم همیشه شاد باشین. ❣️ 
این جمله رو بارها شنیدیم که هرکس تو این دنیا نون قلبشو میخوره، هیچ وقت بهش توجه نداشتیم که اصلا یعنی چی؟ آدمی رو میشناسم که بسیارررررر مهربونه. این آدم رو هیچ کس جدی نمیگیره. هر بلایی دلشون خواست سرش میارن و اصلا به این که دارند چه بلایی سر این آدم میارن فکر نمیکنن. راستش این آدم شبیه خیلی های ماست. نشستم با خودم فکر کردم و وقتی اومد پیشم درد و دلاش رو
توی یکی از جلسات فن بیان ازمون خواستن که علایقمون رو توی 5 دقیقه بنویسیم و من وقتی خودکار دستم گرفتم لب و لوچم شل شد شد هیچی به ذهنم نمیومد و وقتی به بقیه نگاه کردم دیدم یه لحظه خودکاره از حرکت واینمیسته.
چیزی ننوشتم.به نوشته بقیه که گوش دادم دیدم من واقعا خودمو نمیشناسم.رنگ مورد علاقعی ندارم.غذای مورد علاقم مشخص نیست. جای مورد علاقعه ای ندارم.
درصورتی که اونا با تمام جزئیات علایقشونو بلد بودن.
الان به این نتیجه رسیدم وقتی من نمیدونم توی زندگی
آچو گفت میدون حسن آباد سوخت. گفتم خب. گفت اون گنبد خوشگلا هم سوختن. گفتم خب میسوزن دیگه. مگه کلیسای نتردام نسوخت؟ مگه تخت جمشید نسوخت؟ همه چی یه روز میسوزه، یه روز داغون میشه، نابود میشه. چه فرقی میکنه حالا یا صد سال دیگه؟ آدما خیال میکنن اگه یه چیزی رو بسازن و تا ابد بمونه که تازه نمی مونه هم، در واقع خودشون باقی موندن. میگه خب همین مهمه دیگه. میگم کجاش مهمه؟ هزار سال نه، صد سال دیگه چه فرقی میکنه چی از کی مونده؟ هیچکس اون آدمای صد سال قبلو نمیش
#یک_آیه‌_یک_نکته
النساء
وَلَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا(104)
یکی از بهترین آیاتی که میتونه به ما انگیزه بده و تلنگر بزنه که قدر این سرمایه هایی که برای حرکت داریم رو داشته باشیم همین آیه ۱۰۴ سوره نساء است. مورد،،مورد جنگه اما می‌توان به تمام امور سرایت داد میگه بحث جنگ و اینکه شما بای
نحوه کسب درامد از طریق کنتل
شرکت دو نوع پورسانت میده :
اول همراهی : اینکه شما فقط خودتون باشین و هیچ خطی رو از طریق لینک معرف خودتون ثبت نام نکنید شرکت به عنوان همراهی ماهیانه 1 الی 100 هزار تومان بسته به فعالیتتون به شما میده.
دوم همیاری : شما علاوه بر پورسانت ثابت خودتون هر چی بیشتر خط از طریق لینک معرف خودتون ثبت نام کنید و به زیر مجموعه شما اضافه بشه بابت هر کدام پورسانت میگیرید و تا ۷ سطح (شما یک نفر رو ثبت نام می کنید و نفر بعدی هم یک نفر تا ۷
دارم فکر میکنم که چرا اینقدر تو زندگیم درگیر
چیزایی شدم که آدمای ضعیف درگیرشن. چیزی جز اینه که من خیلی ضعیفم ؟
دوستامو میبینم . اونایی که با اعتمادبنفس و بیخیال بنظر میان. مثل اونا
زندگی نمیکنم و سبکشونو دوس ندارم . اما حال اونا بهتره. خودم واسه خودم
پذیرفته نشدم . این تلخ ترین واقعیت ممکنه. همش بعد ظاهریم برام پراهمیت
جلوه کرده . خیلی کلافه وار نه فکر درس کردنشم نه امکان اینو دارم تو همین
راستا تغییر ظاهری مورد علاقمو داشته باشم. دلم میخواد
چقدر اذیتم می کنن ):
من یه چیز می گم، اونا یه چیز دیگه می فهمن.
بعدشم معنویتو باور نمی کنن، بهت می گن دیوانه!
بهت می گن حالت خوب نیست. کلا هم بهت یه جور دیگه نگاه می کنن. حالا می فهمن که چرا عشقِ جان می گفت که لالت می کنن، بعد بهت می گن چرا حرف نمی زنی :|
زن‌ها بی‌اختیار عاشق نمیشن، اونا انتخاب میکنن که عاشق بشن یا نه ...
هرچیزیم که سرشون میاد از همین انتخاب اشتباهه، اونا با شلختگی و بی ادبی های یه مرد کنار میان و خودشونو باهاش وفق میدن به یه دوست داشتن ساده قانع میشن اما نمیتونن با بی احترامی و شکسته شدن شخصیتشون کنار بیان ، مثل مردها که بعد شکسته شدن غرورشون دیگه اون آدم سابق نمیشن .
شاید بسوزن و بسازن و ناراحت بمونن اما ناخودآگاه عشقشون کم میشه، مثل موقعی که یه گیاه قهر میکنه پژمرده میشه، ی
زن‌ها بی‌اختیار عاشق نمیشن، اونا انتخاب میکنن که عاشق بشن یا نه ...
هرچیزیم که سرشون میاد از همین انتخاب اشتباهه، اونا با شلختگی و بی ادبی های یه مرد کنار میان و خودشونو باهاش وفق میدن به یه دوست داشتن ساده قانع میشن اما نمیتونن با بی احترامی و شکسته شدن شخصیتشون کنار بیان ، مثل مردها که بعد شکسته شدن غرورشون دیگه اون آدم سابق نمیشن .
شاید بسوزن و بسازن و ناراحت بمونن اما ناخودآگاه عشقشون کم میشه، مثل موقعی که یه گیاه قهر میکنه پژمرده میشه، ی
همیشه این بحث آقازاده ها و پارتی دارها از بچگی در ذهن من بود و به نوعی با آن درگیر بودم. همیشه با مسائل اینچنینی و پارتی بازی و ناشایسته سالاری مشکل بنیادی داشتم. هر چه بیشتر می گذرد هم این مشکل من بیشتر از پیش میشه. البته در این دعوا ظاهرا طرف مقابل در حال پیروزیه و کمر من را به خاک می ماله
 
راستش این بحث ژن های خوب که مطرح شد یه کم خیالم راحت شد که اینا کلا با ماها فرق دارند و یه جوری نژاد برتر هستند. اینطوری کمتر اذیت میشم. قبول اینکه شهروند در
دیشب خوابم نمی برد و به گذشته فکر می کردم.انگار که اینهمه سالو پشت سر نذاشته باشیم، نزدیک بود.
به دوستای دوران کودکی فکر می کردم. دختر همسایه ی مادربزرگ، پسرخاله، دخترعمو. چقدر اون زمان بازی می کردیم.
اون روزای گرم تو کوچه های انزلی. امروز به شکل عجیبی مسیرامون خیلی از هم دور شده.
دختر همسایه ی مادربزرگ مونده تو شهر خودش ما تو شهر خودمون. پسرخاله دلش سنگ شده و صورتش صفحه ی گوشیش. دخترعمو هم ۸سالی میشه ندیدم.شکایت نیست، بیشتر تعجبه. اینهمه تغییر
نوید پسر نماز خون و خوشکلیه ولی بیشتر از خوشکلیش جذابه و اینه که دخترها و زن ها زیاد بهش فکر میکنن اونم نامردی نمیکنه تو ذهن با دستاش اونارو نوازش میکنه و حتی دیده شده دوستاش و نیروهای غیب هم کمکش میدنن نه اینکه خودش تنها بتونه از دور زن هارو نوازش کنه و حتی ذهنش رو یک زن یا دختر نیست فقط اولش یه دختر میاد به ذهنش بعد نمیدونم از کجا زن ها پیداشون میشه و میپرن تو ذهنش تا به اونا فکر کنه خلاصه شده کیسه کش زن ها و دخترها البته درسته خودشم لذت میبره
اگر بین دو تا گزینه زیر مجبور به انتخاب باشید، کدومو انتخاب میکنید؟
 
۱. از اون دسته از ادمهایی باشید که وقتی میفهمن بین بقیه اطرافیان اونا یک بازی وجود داره، برید بگید منو هم راه بدین و منم بازی.یا اگر بازیتونم ندادن شما هی شبیه اونا رفتار میکنید که به زور یکی از بازکُن ها باشید؟
 
۲.از اون دسته از ادمهایی باشید که اگر براتون کارت دعوت هم فرستادند بیاید بازی.یا مثلا علامتی بهتون دادن که شما هم حرکت و رفتاری بکنید که جز قوانین بازیِ، شما به کل
توی راه تماما اشک میریختم از اینکه چرا اینقد زندگی به من سخت میگیره چرا اینقدر من در اذیتم چرا اینقدر حال من حاد و بده ؟ اینقــدر علامت سوال تو ذهنم میومد و هر علامت یه اشک میومد پایین هربار میگفتم دختر محکم باش کنارت کلی آدم نشسته با خودشون درموردت چی میگن حالا بعد باز با خودم میگفتم آخه اونا که تو زندگی من نیستن اونا که جای من نیستن پس دلیلی ام نداره بخوان فکری بکنن درمورد من ...
فقط میدونم این حال من منو میخواد که حال خودم رو خوب کنم منم که ا
 
جزء معدود کشورهای اسلامی هستیم که
از سطح امنیت بالایی برخورداریم نه جنگ داخلی ، نه
جنگ فرقه ای و نه بمب گذاری .
ولی در بین مردمانی زندگی میکنیم که اغلب عامل
انتحاری هستن !!
نه در کوچه و بازار ، بلکه در ذهن خودشون بمب ترس رو
ب افکار و عقایدشون میبندن و 
ب افکار و عقاید همنوع خودشون حمله میکنن ...
متاسفانه هر دو آسیب میبینن ، فرقی نمیکنه
جمهوری اسلامی ، نظام شاهنشاهی یا هر حکومتی
تحت هر عنوانی
وقتی مردمانش نخوان ب عقاید همدیگه احترام بگذارن
از ا
 
جزء معدود کشورهای اسلامی هستیم که
از سطح امنیت بالایی برخورداریم نه جنگ داخلی ، نه
جنگ فرقه ای و نه بمب گذاری .
ولی در بین مردمانی زندگی میکنیم که اغلب عامل
انتهایی هستن !!
نه در کوچه و بازار ، بلکه در ذهن خودشون بمب ترس رو
ب افکار و عقایدشون میبندن و 
ب افکار و عقاید همنوع خودشون حمله میکنن ...
متاسفانه هر دو آسیب میبینن ، فرقی نمیکنه
جمهوری اسلامی ، نظام شاهنشاهی یا هر حکومتی
تحت هر عنوانی
وقتی مردمانش نخوان ب عقاید همدیگه احترام بگذارن
از ا
از اونها که هر کاری می‌کنن و هر حرفی می‌زنن منفورتر می‌شن
دیده بودم اما فکرشم نمی‌کردم خودم هم مثل اونا بشم
بیچاره چه زجری کشیده 
شرم بر من
کاش زودتر می‌فهمیدم 
باید برگردم و دوباره "نفرت" رو معنی کنم
این بار نه از نگاه خودخواه خودم
استادای این ترم به طرز مشکوکی همگی قند عسلن. مقاومت و کاربرد برق و سیالات و دینامیک ماشین و ترمودینامیک :)چهار واحد میمونه که استاد اونا رو ندیدم در حقیقت :)))))اوضاع کلی جهان رو به زواله ولی من در جهت رفاه و روال (اجبار استفاده به علت سجع زیبا) حرکت می‌کنم.
عزیزم تو فکر میکردی زندگی انقدر طولانی هست که میشه همه چیزو بسازی خودتو عالی کنی و بعد بری سراغ ادمایی که میخوای دستشونو بگیری بگی چشماتونو ببندین و بعد ببریشون رو به روی اون چیزی که از زندگیت ساختی و بگی جی جی جی جینگ اینم زندگی پرفکت من حالا بیاید توش تا باهم زندگی کنیم، ولی دنیا واینمیسته عزیز من دنیا منتظر منو تو نمیمونه که! پس بدو ولی تنها نه، اون ادمارو بیار تو زندگیت و با اونا بدو با اونا ادمه بده، میدونی چرا؟ چون وقتی مشغول درست کردن ز
حامد همایون نارفیق
دانلود آهنگ جدید حامد همایون به نام نارفیق
Download New Music Hamed Homayoun - Narefigh
​​​​​​​
من که درداتو بغل کردم برات دستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برت اما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد م
حامد همایون نارفیق
دانلود آهنگ جدید حامد همایون به نام نارفیق
Download New Music Hamed Homayoun - Narefigh
​​​​​​​
من که درداتو بغل کردم برات دستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برت اما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد م
باز دوباره روزای پایین هورمونی رو میگذرونم و طبق معمول هرروز یه بهانه برا گریه کردن پیدا میکنم. ولی اینکه میدونم بخشی از زود شکستنم نه بخاطر ضعیف بودن بلکه بخاطر چندتا مولکول کوچیکه حالمو بهتر میکنه و باعث میشه کمتر خودمو بابتش سرزنش کنم. این روزها میگذره، اشکال نداره اگه حالم یه روزایی خوب نباشه ( تا وقتی باعث بدحالی دیگران نشم ) و اشکالی نداره اگه گاهی به بهانه‌ی مولکول‌ها گریه کنم. 
پریشب چون ...
دیروز چون ...
امروز چون بهم گفتن چرا بخاطر خ
از یکی از دانشگاه های المان دعوت به مصاحبه حضوری شدم...گفتن هزینه رفت و امد و اسکان به عهده دانشگاه هست. امروز بهشون گفتم که به خاطر کرونا سفارت المان بسته ست و نمیتونم تا دو ماه دیگه بیام و لطفا اسکایپی باشه مصاحبه. و خب یه مقدار میترسیدم هم تاثیر منفی بذاره رو دیدشون و هم فک کنن نکنه خودم کرونا دارم یا اگه مصاحبه هم اسکایپی باشه، اونا از ترس بسته بودن سفارت و نرسیدنم برای ترم پاییز، ترجیح بدن منو نگیرن. متن ایمیلشون خیلی مهربون بود. من از ترسا
سلام
توی این شرایط مردم بیشتر مناطق غرب کشور احتیاج دارن به کمک. من شلوغش نمیکنم و نمیخوام جو بدم ولی خودم هم ساکن یکی از همینم مناطق هستم در غرب کشور و خبر دارم از وضع دوست و آشنا و این و اون. به خدا فاجعه ست وضع خیلی از هموطن هاتون. 
الان به شدت دارو و نوار بهداشتی و خیلی چیزهای اساسی رو مردم نیاز دارن در روستاهای لرستان و ایلام و گلستان. حالا بماند شهرهاشون که اونا هم خودش فاجعه ست. تو رو خدا هر کی هر چی میتونه کمک کنه به امید دولت نایستین. بعضی
فکر میکنید چی باعث میشه دیگران فکر کنند (متوجه بشن درواقع!) که شما احمق هستید؟ (ببخشید)شاید خیلی چیزها. اما من با اطمینان میگم: یک چیز خیلی مهم: شما اونا رو احمق فرض میکنید.چطور؟ با دست‌کم گرفتن هوش و تجربشون. حالا هرچقدر هم که کم باشه.برای یک آدم معمولی یا حتی کسی که واقعا احمقه، سخته که دیگرانو دست‌کم‌ نگیره و توضیح‌ واضحات نده، چون اونا برای ذهن خودش «واضحات» نیست و او داره با همین ذهن با دیگران تعامل میکنه! بنابراین ممکنه زیاد پیش بیاد ک
این روزها خیلی به تغییر سبک زندگیم فکر میکنم. به اینکه اهداف جدیدی برای خودم تعریف کنم و برم دنبالشون. در آستانه 33سالگی نگاهم به زندگی این هست که هیچ وقت برای ایجاد تغییر توی زندگی دیر نیست و اگر پنجاه سالمون هم شده باشه و احساس کنیم مسیری رو داریم اشتباه میریم نباید از آینده ناامید باشیم و سعی کنیم مسیرمون رو اصلاح کنیم. نگاهی که متاسفانه توی خیلی از آدم های دور و برم نمیبینم. نمیدونم اگر من هم توی سن و سال اونا بودم آیا مثل اونا فکر میکردم یا
می‌فرمایند که:«تو فقط وقتی به خواسته‌های خانواده‌ت اهمیت میدی که خواسته‌های اونا در جهت خواسته‌های خودت باشه. در واقع تو چارچوب ذهنی‌ای که برای خودت ساختی، خانواده هیچ جایگاهی نداره، مگر این که به واسطه‌ش به خواسته‌های خودت برسی» بعد در ادامه می‌فرمایند که:«تو آدم خیلی قانعی هستی و من هیچ وقت ندیدم خواسته‌ی زیادی از خانواده‌ت داشته باشی.» و بعد از مطرح کردن چند تا موضوع دیگه ادامه می‌دهند:«تو هنوز هم بابت اون موضوع ناراحتی و حالت و
 
 
 
 
یه چیزیایی هیچوقت تغییر نمیکنه 
یه وقتایی بعضی اتفاقا میافته که کلا شخصیتت رو تغیرر میده 
تو تبدیل میکنه ب یه ادم دیگه 
شاید برادر منم از اون ادما بوده 
البته به لحاظ منفیش 
ی چیزی ک همیشه ازش یادمه اینه ک همیشه منو کتکت میزد 
بدم نیزد ی بار یادمه دستمو کوبید ب دیوار اونقدد محکم ک انگشتامو تا چند وقت نمیتونستم تکون بدم 
همیشه دعا میکردم خدا تقاصمو ازش پس بگیره 
نمیدونم مشکلش با من چی بود  
منم بد اخلاق بودم شاید نمیدونم چرا 
ولی منو خ
یک: که انگار روحمو لمس می‌کنه. دست می‌بره به پیچیده‌ترین قسمتای شخصیت و مغزم و اونا رو می‌فهمه. بغل می‌کنه. لمس می‌کنه. ادامه می‌ده به دیدن اونا. که کی می‌تونه اینقدر قسمتای مختلف مغز یه نفرو ببینه و بفهمه؟ کی می‌تونه اینقدر به آدم نزدیک شه که مرزای شخصیتاتون برداشته شه و از یه جایی به بعد ندونی این واقعا تویی یا اون؟
 
دو: می‌دونی؟ تو قلبِ منی که چارصد، پونصد کیلومتر دورتر از سینه‌م داره راه می‌ره. نفس می‌کشه. ادامه می‌ده. که جفتمون لا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها